- غلط و واغلط زدن (دَ دِ سَ دَ)
از پهلویی به پهلویی غلطیدن. به درازا بر زمین از پهلویی به پهلویی پیاپی گشتن. غلط و واغلط خوردن:
بر آتش گذارم چو پهلو به خواب
زنم غلط و واغلط همچون کباب.
میرزا طاهر وحید (در تعریف کبابی از آنندراج).
رجوع به غلط و واغلط شود
بر آتش گذارم چو پهلو به خواب
زنم غلط و واغلط همچون کباب.
میرزا طاهر وحید (در تعریف کبابی از آنندراج).
رجوع به غلط و واغلط شود
